منجی در اوستای متاخر چکیده
نوشتار حاضر بر آن است که نشان دهد سنت انتظار موعود منجی در کیش زردشت وجود داشته و در متون این دین به آمدن سه منجی موعود خبر داده شده است. همچنین میتوان این سه موعود را به ترتیب، با حضرت عیسی(ع) حضرت محمد(ص) و منجی موعود آخرالزمان در تمام ادیان الاهی مطابق دانست. در مورد دو موعود نخست، در تواریخ مسلمین از خود زردشت نقل و تصریح وجود دارد؛ اما در مورد منجی سوم، لفظ «استدریکا» به معنای «مرد عالِم» آمده است که عالمان مسلمان در کتابهای تحقیقی که در مورد سوشیانتها در آیین زردشت نوشته شده است، به تعیین مصداق آنها در تاریخ این دین نپرداختهاند.
منجی در اوستای متاخر
که این، میتواند یا ناشی از کم توجهی تاریخ نگاران مسلمان در این زمینه باشد؛ یا اینکه مفهوم موعود آینده را نوعی اسطوره بدون مصداق تلقی کردهاند. بر اساس نوشتار حاضر اندیشه موعود منجی در زمان زردشت اندیشهای شناخته شده بوده است و زردشت با توجه به شناخت مردم از مفهوم منجی، آمدن سه تن از آنها را تایید کرده که طبق برخی متون تاریخی پس از اسلام، نخستین سوشیانت بر حضرت عیسی(ع) منطبق است؛ دومین سوشیانت بر پیامبر اسلام(ص) و سومین سوشیانت، بر امام عصر(عج) انطباق دارد. به این ترتیب، نتیجه چنین است که در آیین زردشت همانند سایر ادیان الاهی، فقط آمدن یک منجی موعود مورد نظر است.
واژگان کلیدی: سوشیانت، هوشیدر، هوشیدرماه، منجی موعود.
منجی در اوستای متاخر
مقدمه
در متون دینی زردشت از سه منجی موعود یاد شده است که عبارتند از: «هوشیدر»، «هوشیدر ماه» و «سوشیانت». «سوشیانت» در لغت به معنای «سود رسان» است و به همین دلیل، گاهی هر سه موعود را «سوشیانت» خواندهاند. تاکنون کتابها و مقالات گوناگونی در مورد این سوشیانتها به نگارش درآمده؛ اما تا کنون کسی در صدد تعیین مصداق تاریخی برای این سوشیانتها نبوده است. دلیل این مسئله آن است که در خود متون زردشتی، از اوستای متقدم و متاخر تا متون پهلوی، چنین تلاشی صورت نگرفته و این مسئله در این متون مبهم مانده است.
اما با مراجعه به منابع تاریخی که پس از اسلام نوشته شدهاند، اطلاعات جدیدی در مییابیم که تصور ما را به آیین زردشت و مفهوم سوشیانت تغییر میدهد. به طور حتم، تاریخ نگاران مسلمان در نقل آنچه به کیش زردشت مربوط بوده، از منابعی استفاده میکردهاند که امروزه در دسترس نیست. از این رو، آنچه در این کتابها در مورد ایران باستان گفته میشود، منحصر به فرد است. ایران شناسان معروف، مانند مریبویس، جراردو نیولی، فیلیپ ژینیو و ریچارد زینر که به تفصیل به شرح مفاهیم زردشتی پرداختهاند؛ کمتر به مقایسه این مفاهیم با آنچه در منابع اسلامی آمده است، اقدام کردهاند.
انتظار در تاریخ کیش زرتشت
ادبیات «انتظار» برای ظهور پیامبران، یا موعودهای دیگر در ایران باستان وجود داشته است. در کتاب تاریخ سیستان، متعلق به قرن ششم یا هفتم هجری از نویسندهای نامشخص، آمده است که دانایان دربار گرشاسب شاه از آینده چنین خبر دادند که مردم سیستان نخستین مردمانی از عجم خواهند بود که دین مصطفی(ص) را خواهند پذیرفت (بهار، 1366: 3).
منجی در اوستای متاخر
همچنین در این کتاب آمده است: هنگامی که اعراب به حومه شهر زرنگ در ایران رسیدند، مرزبان شهر با موبد بزرگ آنجا در مورد جنگ با مسلمین مشورت کرد. موبد گفت: کسی توان ندارد قضای آسمانی را تغییر دهد. پس تدبیر آن است که صلح کنیم. در نتیجه مرزبان شهر، نامهای به فرمانده لشکر اسلام فرستاد و در آن نوشت:
ما به جنگ کردن عاجز نیستیم؛ چه این شهر، شهرِ مردان و پهلوانان است. اما با خدای تعالی حرب نتوان کرد و شما سپاه خدایید و ما را اندر کتابها درست است خروج شما، و آنِ محمد(ص) و این دولت دیر بباشد. پس صواب صلح باشد تا این کُشتن از هر دو گروه برخیزد (بهار، 1366: 80 و چوکسی، 80 : 1381)
منجی در اوستای متاخر
گرشاسپ چوکسی و مری بویس، دو ایران شناس معروف، هر دو این قطعه تاریخی را نقل کرده و تایید میکنند که عبارت «اندر کتابها» در این روایت، اشاره به متون باستانی ایرانیان است و در آن منابع، علاوه بر سوشیانتهای دیگر، ظهور یک پیامبر از میان عرب پیشگویی شده بود (بویس، 1377: 34 و 235).
پس از ورود اسلام به ایران، انتظار موعود در میان ایرانیان همچنان ادامه مییابد. برای مثال، گزارش شده است که در زمان شاه عباس صفوی، در قرن یازدهم هجری، مصادف با 1630 میلادی، زرتشتیان همچنان در انتظار ظهور سوشیانت بودند؛ زیرا مطابق تقویم زرتشتی، هزاره دهمِ سال کیهانی سلطنت یزدگرد سوم بود که در پایان آن، سوشیانت میبایست میآمد. آنان در نامهای به پارسیان هند نوشتند:« هزاره اهریمن به پایان رسیده است و هزاره اُهرمُزد نزدیک است و ما امیدواریم چهره شاه بهرام شکوهمند را ببینیم و هوشیدر و پَشوتَن، بیگمان خواهند آمد» (بویس، 1381: 216).
منظور از شاه بهرام، شاه پیروز است که پیش از ظهور هوشیدر، نخستین منجی زردشتیان ظهور خواهد کرد و پشوتن، یکی از بیمرگان و یاوران هوشیدر و از تبار زردشت است که او نیز طبق پیشگوییهای متون زرتشتی، هنگام ظهور نخستین سوشیانت از کَنگ دژ، دژ اسطورهای در تاریخ کیش زردشت، بیرون آمده، به منجی در نابودی پیروان اهریمن یاری خواهند کرد (رضی، 1389: 45). میگویند: سال 1630میلادی (1009 شمسی)، بدون ظهور سوشیانت بر زردشتیان گذشت و این ضربهای سهمگین بر آنان بود؛ اما آنان از ظهور سوشیانتهای خود هرگز ناامید نشدند (بویس، 1381: 216).
منجی در اوستای متاخر
این شواهد تاریخی، به همراه شواهد بسیاری که از تاریخ ایرانیان برجای مانده، ثابت میکند که سوشیانتها افرادی مشخص و معین، با نشانههای خاصی بودند که زردشتیان، ظهور آنان را برای احیای دین خود انتظار میکشیدند. به عقیده مری بویس، زردشتیان ایران به تشیع بیشتر گرایش پیدا کردند که یکی از علل آن، انطباق روایت ظهور آخرین امام شیعیان(ع) با روایت سوشیانت زرتشتیان بوده است (بویس، 1381: 184). همچنین در فرهنگ زرتشتی، آمدن عیسای ناصری و پیامبر اسلام(ص) به دقت پیشگویی شده بود که در ادامه به تبیین آنها خواهیم پرداخت.
زمان و زادگاه زردشت
در مورد زمان زندگی زردشت روایات بسیاری وجود دارد که منبع آنها چنین است: تاریخ سنتی خود زردشتیان؛ کتابهای نویسندگان یونانی، مانند هِرودت ؛ روایت ابوریحان بیرونی و قرائن و شواهد زبان شناختی. خانم ژاله آموزگار و آقای احمد تفضلی در کتاب اسطوره زندگی زردشت، در تحقیقی جامع، همه این نقلها و نیز نظر ایران شناسان بزرگ و شواهد تاریخی، باستان شناختی و زبان شناختی را در این زمینه بررسی کرده و سرانجام به این نتیجه رسیدهاند که زردشت حدود 1000 تا 1200 پیش از میلاد میزیسته است:
از مجموع این نظریات و با در نظر گرفتن اختلاف زبانی اوستای گاهانی با دیگر بخشهای اوستا، میتوان حدس زد که زردشت میان 1200 تا 1000 پیش از میلاد میزیسته است (آموزگار، 1380: 22).
منجی در اوستای متاخر
این تاریخ گذاری با آخرین تحقیقات مری بویس، ایران شناس مشهور نیز مطابق است که در مقدمه کتاب خود، زردشتیان، باورها و آداب آنها به آن تصریح کرده و از نظریه پیشین خود که زردشت را به 1400 تا 1700 پیش از میلاد متعلق میدانست، برگشته است (بویس، 1381: مقدمه).
پس اگر زردشت را (حدودا) به هزار سال پیش از میلاد مسیح متعلق بدانیم، فاصله او با حضرت عیسی(ع)، هزار سال و فاصله او با پیامبر اسلام(ص)، حدود 1600 سال خواهد شد. همچنان که توضیح خواهیم داد زردشت به آمدن نخستین موعود (اوشیدر یا هوشیدر) در فاصله هزار سال پس از خود خبر داده بود که با عیسای ناصری مطابق است. این مطلب را تاریخ مختصر الدول ابن عبری (623-685 ق) نیز تایید میکند (ابن عبری،1377: 64)؛ که به آن خواهیم پرداخت.
همچنین، ابن اثیر (558-637 ق) در کتاب کامل التواریخ از زبان زردشت آورده است:
آنچه را من برای شما آوردهام، نگاه دارید و دریابید تا هنگامی که مردی دارای شتری سرخ [یعنی محمد(ص)] به نزد شما بیاید و او درست در هزار و ششصد سال دیگر پدیدار خواهد شد (ابن اثیر،،ج3: 106).
پیشگویی ظهور انبیای مختلف توسط زردشت، در کتابهای دیگری مانند دساتیر آسمانی، متعلق به زردشتیان پارسی هند نیز موجود است که اصل این کتاب، از ایران به هند برده شده است. برخی از محققان به دلیل تصریح این متن زردشتی به ظهور پیامبر اسلام(ص)، در اعتبار این کتاب تردید کردهاند؛ اما برخی دیگر مانند رشید شَهمَردیان، در تحقیقاتی تازهتر، اعتبار آن را تایید میکنند (رضی، 1389: 40).
در مورد زادگاه زردشت نیز اختلاف دیدگاه بسیاری وجود دارد. مری بویس در کتاب چکیده تاریخ کیش زردشت، همه احتمالات را در این زمینه بررسی کرده و مکانهایی مانند آذربایجان را به عنوان زادگاه زردشت رد میکند و سرانجام بر اساس زبان شناسی گاتاها، نتیجه میگیرد که زردشت به منطقه خوارزم باستان (مطابق بخشی از قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان امروزی) متعلق بوده است (بویس، 1377: 62).
اوستای متقدم و متاخر
منجی در اوستای متاخر
برای شناخت جایگاه اندیشه موعود در آیین زردشت، باید اهمیت اوستای متقدم و متاخر را مشخص کرد. اوستا را به دو بخش متقدم و متاخر تقسیم میکنند. بخش نخست آن «گاتاها» نام دارد که شامل هفده سرود از بخش یَسنَهها است که زردشتیان امروز آن را «گاهان» مینامند. نخستین بار زبان شناس معروف آلمانی، مارتین هوگ ثابت کرد که زبان گاتاها با زبان سایر بخشهای اوستا تفاوت دارد و از آنها قدیمیتر است؛ اما محتوای گاتاها از بخش دوم جدیدتر است. زردشتیان نیز از این کشف مارتین هوگ به شدت استقبال کردند و یافته او را پذیرفتند (بویس، 1374: 9).
گاتاها را که محتوایی جدید؛ اما زبانی قدیمیتر از باقی قسمتهای اوستا دارد، «اوستای متقدم» و باقی قسمتهای اوستا را که شامل یَسنَهها (غیر از گاتاها)، یَشتها، ویَسپَرَد، خُرده اوستا و وندیداد است، «اوستای متاخر» مینامند. واژه سوشیانت در هر دو بخش گاتاها و اوستای متاخر آمده است؛ اما از آنجا که محتوای اوستای متاخر، به ویژه یَشت ها، به دوران پیش از زردشت مربوط است، به تفصیل به سه موعود اشاره کرده است.
منجی در اوستای متاخر
پس میتوان دریافت که مفهوم سوشیانت و موعود منجی در دوران پیش از زردشت نیز کاملا مطرح بوده و زردشت با توجه به این ذهنیت و آگاهی عمومی که درباره سوشیانت وجود داشت، آمدن آنها را تایید کرده و گاهی نیز خود را به معنای عام، سوشیانت میخواند، تا نشان دهد سوشیانتها از جنس انبیا و در ارتباط با دین و خدا هستند.
به این ترتیب، این عقیده که گفته شود اصطلاح سوشیانت در تمام اوستا به موعودهایی در آخرالزمان اشاره ندارد، بلکه منظور از آنها فقط زردشت و یاران او میباشد؛ عقیده درستی نیست (رضی، 1389: 10)؛ زیرا اگرچه پیشگویی سوشیانتهای آینده به زردشت نسبت داده شده است؛ چون محتوای یشتها از گاتاها در بخش یسنهها قدیمیتر است؛ احتمالا خود زردشت واضع اصل این اصطلاح نبوده؛ ولی به طور جدی صحت این اندیشه را در گاتاها تایید کرده است و جزئیات بیشتر راجع به ظهور موعودهای بعدی را خاطر نشان کرده که نه در گاتاها، بلکه در برخی تواریخ اسلامی باقی مانده است.
دوران جهان
منجی در اوستای متاخر
در سنت زردشتی برای جهان هستی یک دوره دوازده هزار ساله در نظر گرفته شده است که به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم میشود. سه هزار سال اول، دوره فَرَوَهران و عصر مینَوی و مثالی جهان بوده است. در این دوره همه چیز در حالت مینوی (و نه مادی) بودند. دوره دوم، سه هزاره آفرینش جسمانی و گذران بیگزند و خوش زندگی و عصر طلایی تاریخ دینی مَزدَیَسنان (مزدا پرستان) بود. در این دوره اجسام طبیعی آفریده شد، بدون اینکه هیچ یک از آنها آفتی داشته باشد. سه هزاره سوم، دوره شهریاری شهریاران و خلقت بشر و تسلط اهریمن دانسته شده است.
در این دوره، انسان آفریده شد و شهریاران اسطورهای ایران، مانند کیانیان و پیشدادیان در ایرانویج حکومت میکردند و در پایان این دوره، اهریمن به آفریدههای نیکی که اهورامزدا آفریده بود، رشک برد و آنها را به آفت دچار کرد. سه هزار سال چهارم، دورهای بود که زردشت در ابتدای آن زاده شد و به فاصله هزار سال بعد از او قرار بود که یکی از فرزندانش به نام هوشیدر ظهور کند. هزار سال پس از هوشیدر، منجی دیگری به نام هوشیدرماه و هزار سال پس از هوشیدرماه، آخرین منجی به نام سوشیانت قرار است که ظهور کند و پس از او قیامت (فَرشوکِرتی یا نوشدگی جهان) اتفاق خواهد افتاد (رضی، 1389: 12).
مطابق آنچه در کتابهای دینی، مانند بُندَهِش آمده است، نطفه زردشت در دریاچه کیانسه که همان دریاچه هامون در شرق ایران است، توسط تعداد زیادی از فروشیها نگهداری میشود. وقتی زمان ظهور هر یک از منجیان سه گانه نزدیک شد، یکی از دوشیزههایی که به طور سنتی هر ساله به این دریاچه میروند و در آن شست و شو میکنند، نطفه موجود در آب را گرفته، باردار میشود. این اتفاق سه بار و هر یک به فاصله حدود هزار سال روی خواهد داد و سه منجی به فاصله هزار سال از یکدیگر از مادرانی باکره زاده خواهند شد و زمین را از بدیها پاک خواهند کرد (همان: 13).
معنای لغوی سوشیانت
منجی در اوستای متاخر
صورت گاهانی این کلمه «سِئوشیِنته » است و در زبان پهلوی هر دو صورت «سوشیانت» و «سوشیانس» رواج دارد (رضی، 1389: 9). این کلمه اسم فاعل مضارع است، به معنای «سود رساننده» (بویس، 1374: 325). بویس میگوید: شاید اگر سوشیانت را که صفت است به جای اسم به کار ببریم، معنای تحت اللفظی آن این باشد: «کسی که سود خواهد رساند»؛ زیرا اسم فاعل مضارع بر آینده دلالت دارد؛ یعنی سودرسانی او در آینده اتفاق خواهد افتاد (همان).
زردشت در گاهان چند بار خود را و به صورت جمع یاران خویش را سوشیانت به معنای عام خوانده است (رضی، 1389: 10). اوستای متاخر، معنای سود رسان را برای آخرین سوشیانت چنین تایید میکند: «… از این جهت سوشیانت [نامیده خواهد شد] (یعنی اَستوت اِرِته)؛ زیرا سراسر جهان مادی را سود خواهد داد» (فروردین یشت، بند129). این لغت بعدها در ایران به صورت «سیاوشان» و «سیاوش» نیز تلفظ شد.
سوشیانت در اوستای متاخر
بر اساس این نظریه که محتوای اوستای متاخر از گاتاها قدیمیتر است؛ ابتدا مفهوم سوشیانت را در اوستای متاخر و پس از آن، این مفهوم را در گاتاها بررسی میکنیم تا مشخص شود زردشت چه مقدار از این عقیده و دکترین را مهر تایید زده است.
زامیاد یِشت در اوستای متاخر، در مورد آخرین سوشیانت به یارانی اشاره میکند که نیک اندیش، نیک کردار و نیک دیناند. سوشیانت با یارانش چنان شکستی بر دُروج وارد خواهند کرد که اهریمنِ بد کنش، رو در گریز نهد (زامیاد یشت، فصل 15، بند94- 95).
منجی در اوستای متاخر
شکست اهریمن در پایان جهان، ثابت میکند که سوشیانت و یارانش به رویدادی کیهان شناختی کمک خواهند کرد که طی آن، دنیایی بدون اهریمن شکل خواهد گرفت. پس، انقلاب سوشیانتها در اوستای متاخر، ماهیتی روحانی و دینی دارد. هر یک از سوشیانتها در پایان جهان یارانی دارد. در یشت سیزدهم، بندهای 128 و 129 از نُه نفر یاد شده و روانشان ستایش شده است که شش نفر از آنها از یاوران سوشیانت در آخرالزمان خواهند بود و سه نفر دیگر، خودِ منجیان سه گانه هستند. این سه نفر عبارتند از:
اُوخشیت اِرِته: امروزه به نام هوشیدر یا اوشیدر معروف است و به معنای «برپا دارنده راستی و عدالت» است. «اِرِته»، یا «اشه» به معنی «راستی»، «عدالت»، «حق» و مانند آن است. از آنجا که ارته یا اشه به بُعد اخلاقی دین اشاره دارد؛ شاید به کنایه منظور، حضرت عیسی(ع) باشد که بنابر تاریخ، وجههای اخلاقی داشت و در شریعت از حضرت موسی(ع) پیروی کرد و برپا دارنده راستی و اخلاق شد.
اُوخشیت نِمَه: امروزه «هوشیدرماه» یا «اوشیدر ماه» نیز تلفظ میشود و به معنای «برپا دارنده نماز و نیایش» است. نِمَه واژهای است گویای فقه و شریعت و واژه امروزی «نماز» را تشکیل میدهد. از آنجا که رسول گرامی اسلام(ص) بخش فقهی و حقوقی دین الاهی را به کمال بیان کرد، میتوان این استعاره را بر ایشان منطبق کرد و ایشان را برپا دارنده شریعت کامل الاهی دانست.
اَستوَت اِرِته: به معنای «تجسم راستی و عدالت» است که همان سوشیانت نهایی است. عبارت تجسم راستی یا حق، گویای ظهور دین حقیقی یا حقیقت ادیان الاهی در ابعاد مختلف آن است. مکارم اخلاقی و دین فطرت که انبیای مختلف برای آن ظهور کرده بودند، به دست سوشیانت نهایی به منصه ظهور خواهد رسید (رضی، 1389: 17). در قرآن کریم آیه شریفه هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَ دِینِ الحْقّ لِیُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّینِ کُلِّهِ؛ اوست خدایی که پیامبر خود را همراه با هدایت و دین راستین بفرستاد تا او را بر همه ادیان پیروز گرداند؛ هرچند مشرکان را ناخوش آید» (صف: 9)؛ ظهور کل دین یا تجسم کامل دین الاهی را به دست امام عصر (عج) میداند (طباطبایی، ج9، بی تا: 146).
منجی در اوستای متاخر
همچنین، در یشت سیزدهم، نام مادران هر سه منجی ذکر شده و برای هر یک از آنها وصفی آمده است. در وصف مادر سوشیانت نهایی چنین میخوانیم:
فروهر پاک دین دوشیزه اِردَت فِذری را میستاییم، کسی که هم چنین ویسپَه تَئوروئیری نیز نامیده خواهد شد. از این جهت که کسی را خواهد زایید که همه آزارهای دیوها و مردمان را دور خواهد کرد، تا از آزار جهی (ماده دیو بدکارگی) جلوگیری شود (رضی، 1389: 20).
این وصفها بسیار کلی و مبهماند و نمیتوان آنها را بر شخص خاصی تطبیق داد. شاید فقط باکره بودن مادران منجی نکته تامل برانگیزی است که به احتمال بسیار، ابتدا وصفی برای مادر یکی از سوشیانتها (هوشیدر) بوده و به مرور زمان، به وصفی برای مادران هر سه سوشیانت تبدیل شده است.
سوشیانت و یارانش در یشت نوزدهم، با صفت فِرَشوکَرتِر، یعنی برانگیزنده رستاخیز و برانگیزنده مردگان (کسی که موجب رجعت میشود) معرفی شدهاند (رضی، 1389: 22). در پایان یشت نوزدهم نیز آمده است:
فَرّکیانی نیرومند مزدا آفریده را میستاییم… که برتر از سایر آفریدگان است و به سوشیانت پیروزگر و یارانش تعلق خواهد داشت، هنگامی که گیتی را نوسازد یک گیتیِ پیرنشدنی، نمردنی، نگندیدنی، نپوسیدنی، جاودانِ زنده، جاودان بالنده و کامروا، در آن هنگامی که مردگان دگرباره برخیزند و به زندگان بی مرگی روی دهد. پس آنگاه او، سوشیانت به در آید و جهان را به آرزوی خود زنده کند…. او با دیدگان بخشایش سراسر جهان مادی را خواهد نگریست و نظرش سراسر جهان را فنا ناپذیر خواهد ساخت.
منجی در اوستای متاخر
یاران استوت ارته پیروزمند به در خواهند آمد، نیک پندار، نیک گفتار، نیک کردار و نیک دیناند و هرگز سخن دروغ به زبان نیاورند. در مقابل آنان، [دیوِ] خشمِ خونین سلاح بی فرّ رو به گریز نهد، راستی بر دروغ زشتِ تیره بد نژاد غلبه کند… اهریمنِ ناتوان بدکنش رو به گریز خواهد نهاد (یشت نوزدهم، از بند 89 به بعد).
در اَرَد یَشت بند11 نیز آمده است: «در آن هنگام که مردگان باز خیزند و زندگان را بیمرگی آید؛ او [سوشیانت] بیاید و جهان را به خواست خویش نو کند» .
برخی از محققان، پس از بررسی بخشهایی که اوستای متاخر درباره سوشیانت سخن میگوید، فهرست ویژگیهای سوشیانت را چنین خلاصه کردهاند: خردمندترین مردمان، درستکار (اشو)، دارای فَرکیانی، همیشه پیروز، دارای اندیشه نیک، نابود کننده دیو خشم، از مادری باکره و از نژاد و نطفه خود زردشت (راشد محصل، 1381: 7).
شاید مراد از این که هر سه سوشیانت باید از نژاد خود زردشت باشند، این است که سوشیانتها در کل باید از اصلاب شامخه باشند و نباید نسب آنها به کدورت کفر و الحاد آلوده شده باشد. توجه کنیم که متن یشتها بسیار قدیمی و سرشار از استعاره و ابهام است و این ابهام و رمزگویی، ویژگی همه متون پیشگویانه ادیان جهان است.
منجی در اوستای متاخر
سوشیانت در گاتاها
در گاتاها، شش بار واژه سوشیانت، سه بار به صورت مفرد و سه بار به صورت جمع بهکار رفته است. سوشیانت در گاتاها از نظر صرفی، اسم فاعل مضارع است و به معنای «آن کسی که سود خواهد رساند» است( بویس، 1374: 325). چنان که گفته شد، محققان گاتا شناس معتقدند زرتشت در گاتاها خودش را از جنس سوشیانتها میداند و از سوشیانتهایی سخن میگوید که در آینده خواهند آمد و همانند خود او دعوی اقامه راه راست خواهند کرد. در یسنه 48، بند 9 زردشت خطاب به اهورامزدا میگوید: «بگذار سخنان راست اندیشه نیک بر من گفته شود؛ [زیرا] سوشیانت باید بداند که پاداشش چگونه خواهد بود». در اینجا منظور از سوشیانت، سودرسان به معنای کلی کلمه، خود زردشت است.
در یسنه 53 بند 2 زردشت میگوید:
بگذار کِیگشتاسب، زردشت، پسر سپیتمان و فرشوشتر، پیوسته شناختشان را همراهی کنند و نیز نیازشان را، با گفتارها و کردارهای هماهنگ با چنین اندیشه [نیکی] برای فره او،ای مزدا! برای خدمت در راههای مستقیم و آن دینی که اهورا به سوشیانت خود بخشید.
آقای راشد در توضیح این بند، سوشیانت را آفریدهای میداند که با وجدان پاک (فطرت) و بیآلایش خویش که عطیه هُرمزدی (الاهی) است، راه درست را میپیماید و پیروان با ایمان و راستکارش نیز به او میگروند (راشد محصل، 1381: 5).
مری بویس، در مورد این اصطلاح دین سوشیانت که در یسنای 45، بند 11 نیز بدان اشاره شده است، میگوید: اکثر پژوهشگران بر این باورند که مراد از آن، دین الهام شده به خود زردشت است؛ اما محققی به نام لُومل مینویسد: زردشت در این بخش به پیامبر بزرگتری اشاره میکند که انتظار دارد پس از او ظهور کند تا تلاشهای او را به ثمر برساند (بویس، 1374: 326). بویس در توضیح سخن لومل میگوید: اگر تنها به بخشی از متن دقت شود، نمیتوان برای این تعبیر ارزش چندانی قائل شد؛ اما این گونه تفسیر، با این واقعیت که در طول تاریخ، زردشتیان به گونهای عمیق و شدید در آرزوی پیدا شدن مسیح موعود بودهاند؛ مطابقت دارد ( همان).
منجی در اوستای متاخر
قابل توضیح است که مبنای بویس و محققانی مانند ایشان این بود که بخشهای گاهان و دیگر بخش های اوستا را باید با کمک آنچه در متون پهلوی و سنت زردشتی آمده است، تفسیر کرد؛ زیرا زردشتیان، خود بهترین مفسر آثار خویش بودهاند. لومل بر اساس سخنی یسنای 43، بند 3 را چنین ترجمه کرده است: «کسی که خواهد آمد، بهتر از مردی نیک است؛ کسی که هم برای هستی دنیوی و هم برای هستی مینوی صراط مستقیم را خواهد آموخت». در اینجا به عقیده لومل، زردشت به سوشیانت و پیامبر بزرگی در آینده اشاره مستقیم و صریح دارد ( همان).
واژه سوشیانت به صورت جمع نیز سه بار در گاهان به کار رفته است که به رغم اختلافی که بر سر مصادیق آن وجود دارد، افرادی مانند بویس معتقدند به کسانی اشاره است که پس از وی خواهند آمد و برای نوشدگی و فِراشگرد جهان (و شکست اهریمن) تلاش خواهند کرد. به طور مثال این یسنه: «ای مزدا! چنین خواهند بود رهانندگان سرزمینها [سوشیانتها] که با منش نیک خویشکاری میورزند و کردارشان بر پایه اَشَه و آموزشهای توست.
منجی در اوستای متاخر
به راستی آنان به درهم شکستن خشم برگماشته شدهاند» (یسنه 48، بند 12)؛ یا این عبارت: «ای مزدا! کی سپیده دم آن روز فرا خواهد رسید که با آموزشهای فرح بخش خردمندانه رهانندگان [سوشیانتها]، اَشَه (راستی) به نگاهداری جهان بدرخشد» (یسنه 46، بند 3)؛ آری، این یسنهها چنین مقصودی را بیان میکنند. در عبارتی دیگر زردشت آرزو میکند که جزو آن سوشیانتها باشد: «باشد که ما از آنانی باشیم که گیتی را شگفت آور (فراشا) میکنند» (یسنای 30، بند9). معنای این بند مطابق رستاخیز و رجعت است؛ زیرا زردشت میدانست که لااقل تا سه هزار سال دیگر زنده نخواهد ماند تا نوشدگی جهان (فراشکرد) را به چشم خود مشاهده کند.
همچنین زردشتیان در نیایشهای گاتایی روزانه خود میخوانند:
بشود که ما همچون سوشیانتها شویم! بشود که پیروز شویم! بشود که از دوستان ارجمند اهورامزدا شویم! ما مردان اَشویی که به اندیشه نیک میاندیشیم… (یسنای 71، بند 4).
همچنین، زردشتیان آرزو دارند همانند سوشیانتها از دوزخ به دور باشند: «همچون سوشیانتها دوزخ را از خود خواهیم راند» (یسنای 61، بند5 و بویس، 1374: 327).
به عقیده محققان، منظور از صورت جمع واژه «سوشیانت» در گاتاها، یک بار یاران وفادار زردشتاند که او را در کار کشورها یاری میکنند و یک بار به سالکانی اشاره دارد که برای دریافت پاداشی که مزدا برای آنان در نظر گرفته، تلاش میکنند و سرانجام در یسنه 46، بند 3 به راست اندیشانی اشاره دارد که هدف آنان استقرار جهان راستی است: «ای مزدا! چه هنگام گاوهای آسمان [اهورامزدا و یارانش] برای برقراری جهان راستی طلوع خواهند کرد؟ هدفهای سوشیانتها با آموزش های کامل تو هماهنگ است» (راشد محصل، 1381: 6). طبیعی است که استعاره گاوهای آسمان برای اهورامزدا و یارانش در این بند محل بحث و مناقشه بوده است؛ ولی محتوای قدیمی متن، راجع به معنای لغوی آن نظر متقنی به دست نمیدهد (همان).
1٫ آذر فَرنَبَغ (1369). بندهش، بهار، مهرداد، تهران، توس.
2٫ آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد (1380). اسطوره زندگی زردشت، تهران، چشمه.
3٫ ابن عبری، ابوالفرج (1377). تاریخ مختصر ادول، مترجم: محمد آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
4٫ ابن اثیر، علی بن محمد (1370). الکامل فی التاریخ، تهران، اساطیر.
5٫ احمدی، داریوش (1385). هزاره های پرشکوه، قم، گرگان.
6٫ اسدی، ابو نصر علی بن احمد (1383). مجمل التواریخ، تصحیح: محمد تقی بهار، تهران، علی اصغر،دنیای کتاب.
7٫ اشکوری، قطب الدین (1378). محبوب القلوب(المقاله الاولی)، تصحیح: دیباجی، ابراهیم و صدقی، حامد، تهران، میراث مکتوب.
8٫ نا معلوم (1366). تاریخ سیستان، مصحح: محمد تقی بهار، تهران، خاور.
9٫ بویس، مری (1381). زردشتیان، آداب و باروها، ترجمه عسکر بهرامی، تهران، ققنوس.
10٫ ـــــــــــ (1374). تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی زاده، تهران، توس.
11٫ ـــــــــــ (1377). چکیده تاریخ کیش زرتشت، ترجمه: همایون صنعتی زاده، تهران، صفیعلیشاه.
12٫ بهار، مهرداد (1380). بُندَهِش، تهران، توس.
13٫ پورداود، ابراهیم (1384). گات ها، تهران، اساطیر.
14٫ چوکسی، جمشید گرساشب (1381). ستیز و سازش، تهران، ققنوس.
15٫ دابار (1909). صد درنثر در بندهش، بمبئی، بی نا.
16٫ دوستخواه، جلیل (1379). اوستا، تهران، مروارید.
17٫ راشد محصل، محمد تقی (1366). زند بهمن یسن، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
18٫ ـــــــــــــــــــــــ (1481). نجات بخشی در ادیان، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
19٫ رضی، هاشم (1389). سوشیانت، تهران، بهجت.
20٫ طباطبایی، محمد حسین (بی تا). المیزان فی تفسیر القرآن، قم، منشورات جماعه المدرسین.
21٫ مصطفوی، علی اصغر (1381). اسطوره سوشیانت، تهران، فرهنگ دهخدا.
22٫ مشکور، محمد جواد (1325). دینکرد، تهران، پاکتچی.
23٫ هدایت، صادق (1320). یادگار جاماسبی، بیجا، بی نا.
24٫ ویدنگرن، گئو (1377). دینهای ایران، ترجمه منوچهر فرهنگ، تهران، آگاهان ایده.
نویسنده:
ابوالقاسم جعفری
مجله انتظار موعود شماره 49